دست میکشم از مشغله های ریز و درشت.یک فنجان چای میریزم. مینشینم کنار پنجره و فکر میکنم به دوست داشتنت.
وقتی که سرت را خم میکنی و چشم هایت را میبندی و من تمامِ دلبستگی ام را مینشانم بر پیشانیات .
اینکه دلم میخواهد تو را پس انداز کنم برای فردا، برای سالِ بعد، برای تمامِ زندگی ام، قند را هم در دلم و هم در چای آب میکند .
حتی وقتی کتاب میخوانم مُدام حواسم از لا به لای ورق ها پرت میشود و درست میافتد وسطِ آغوشت.
اینجاست که مداد را لای کتاب میگذارم، به سمتت میآیم و حس میکنم باید تو را در همین لحظه،هزار بار بیشتر در آغوشِ کوچک اما صمیمی ام بگیرم.
تا مبادا عشق از دهانِ دوست داشتنمان بیفتد .❤
انسان ها شبیه هم عمر نمی کنند !
یکی زندگی می کند یکی تحمل.
انسان ها شبیه هم تحمل نمی کنند !
یکی تاب می آورد
یکی می شکند.
انسان ها شبیه هم نمی شکنند !
یکی از وسط دو نیم میشه
دیگری تکه تکه.
تکه ها هم شبیه هم نیستند !
تکه ای یه قرن عمر میکند
تکه ای یک روز
مراقب یکدیگر باشیم!
نشسته بود، زدم روی شونش گفتم تنهایی بدنگذره ؟!
نباش تنها، یهو دیدی شصت سالت شده هنوز نشستی اینجاها
خیلی زود میگذره، نمی فهمی اصلا.
زمانو میگم که عمرمون قاطیش شده.
گفت: حرفای بزرگونه میزنی بچه،
تنهایی دو مدل داره؛
تنهایی قبل از بودنِ کسی
تنهایی بعد از بودنِ کسی.
گفتم: فرقشون چیه با هم آدمِ بزرگ ؟!
گفت: اولی که باشی میتونی به آدمای دیگه فکر کنی اصلا میتونی به همه چیز فکر کنی
ولی دومی دیگه نمیتونی به کسی و چیزی فکر کنی
مجبوری بشینی روی نیمکت پارک
فقط و فقط به خودش فکر کنی اونم تنهایی !
جمعه جان
به دلگیریهایِ امروزمان خوش آمدی,
به کِش مَکِش های درونیمان,
به زیر بار نرفتن های دلتنگیمان,
به امروزمان خوش آمدی,
ما جز تو دیواری کوتاه تر پیدا نکردیم
که دلتنگی هایمان را روی لحظه هایت بتکانیم و خوشحال باشیم
چون تو هستی حالمان دگرگون شده,
تو ولی آرام باش,
اصلَن به ما توجهی نکن,
ما عادت داریم تقصیر را, خیلی شیک از خودمان برمیداریم,
به تنِ دیگر میپوشانیم,
ولی همه مان میدانیم,
که تو خوب ترین روزِ خدایی
درباره این سایت