دست میکشم از مشغله های ریز و درشت.یک فنجان چای میریزم. مینشینم کنار پنجره و فکر میکنم به دوست داشتنت.
وقتی که سرت را خم میکنی و چشم هایت را میبندی و من تمامِ دلبستگی ام را مینشانم بر پیشانیات .
اینکه دلم میخواهد تو را پس انداز کنم برای فردا، برای سالِ بعد، برای تمامِ زندگی ام، قند را هم در دلم و هم در چای آب میکند .
حتی وقتی کتاب میخوانم مُدام حواسم از لا به لای ورق ها پرت میشود و درست میافتد وسطِ آغوشت.
اینجاست که مداد را لای کتاب میگذارم، به سمتت میآیم و حس میکنم باید تو را در همین لحظه،هزار بار بیشتر در آغوشِ کوچک اما صمیمی ام بگیرم.
تا مبادا عشق از دهانِ دوست داشتنمان بیفتد .❤
ام ,تمامِ ,دوست ,دلم ,تو ,دوستت ,هم در ,دوستت دارم ,تو را ,وسطِ آغوشت ,آغوشت اینجاست
درباره این سایت